ساندآرتِ «اِح‌هِ»

برای شناخت و آگاهی بیش‌تر نسبت به «ساندآرت» و مسائل مطرح‌شده در برگزاری «ساندآرت» «اح‌ه» در اصفهان، گردانندگان را بر آن داشت تا متنی پیرامون آن تنظیم کنند و به شرح دقیق‌تری بپردازند. اما پیش‌تر نیاز است تا به دلایل گردانندگان (Curitors) این «ساندآرت» اشاره شود: ۱- داشتن جلساتی پیرامون صدا با تعدادی از سازندگان این آثار ۲- ناشناخته‌بودن این مدیوم در میان بخش وسیعی از هنرمندان اصفهان ۳- جذابیت و تازگی این مدیوم برای بخشی از هنرمندان و نویسندگانِ فارغ از فضای موسیقی.
«ساندآرت اِح‌هِ» مجموعه‌ای از ۱۸ صدا است که در «گالری آپادانا»ی اصفهان پخش شد. از عنوان این «ساندآرت»، «اِح‌هِ» معنای تعجب و اعتراض برمی‌آید. اما تعجب از چه و اعتراض به چه چیزی اهمیت دارد؟ بررسی این موضوع در گرو توضیح و تبیین دو امر است: ۱- شناخت «ساندآرت» به‌عنوان یک امر کارکردی ۲- مفهوم «نفی»

«ساندآرت» به‌عنوان یک امر کارکردی

الف) رویکرد مفهومی: «ساندآرت» در مجموعه‌ی هنرهای مفهومی قرار می‌گیرد. نگاه‌ها و سبک‌هایی که در این راستا وجود دارد بسیار متفاوت‌اند. این امر گردانندگان را بر آن داشت تا از میان این نگاه‌ها و سبک‌ها، به نگاه و «سبک» (style) «جوزف کسوث» (Josef Kosuth) که تاثیر بسیاری هم بر «ساندآرت» دارد توجه بیش‌تری کنند. برآیند این امر اهمیت‌یافتن «واژه» برای گردانندگان و سازندگان بود. اهمیت «واژه» در این «ساندآرت» برای مخاطبین کاملاً آشکار است. واژگان حتی در میان سازندگان چنان نقش کلیدی‌ای یافت که حذف یک واژه توسط گردانندگان، مخالفت سازنده‌ی اثر را به‌بار می‌آورد. در ادامه خواهد آمد که میان «ساندآرت» با زبان پیوندی نیز وجود دارد. هم‌چنین تاکید «جوزف کسوث» بر پرسشگری در هنر معیار دیگری برای انتخاب نظرات این شخص بود. وی درباره‌ی پرسشگری اشاره می‌کند: «در حال حاضر هنرمندبودن به معنی پرسش (Question) از ماهیت هنر است» و باز می‌نویسد: «این پرسش از ماهیت هنر، مفهوم بسیار مهمی در فهم کارکرد هنر دارد.» منظور از کارکردِ (Function) یک اثر هنریِ معاصر، تلاش برای درگیری حواس و اندیشه‌‌ی مخاطب است.

هنر معاصر با تاثیر نه چندان کمی که از «کسوث» گرفته پرسشگری را در تمام مدیوم‌های خود هم‌چون «ویدئوآرت» گسترش داده است، به‌طوری که می‌توان گفت هنر معاصر بدون پرسشگری شناخته نمی‌شود. (البته، ایران جای خود دارد که عده‌ای با عدم شناخت این‌گونه مباحث به ساخت «ویدئوآرت»، «پرفورمنس» و «لندآرت» روی می‌آورند.) «کسوث» در تلاش است تا هر نوع برخورد با هنر را به‌عنوان پرسشگری نشناساند. در این راستا باید در نظر گرفت هر متنی که نوشته‌ و یا هر سوالی که پرسیده ‌شود به معنای پرسشگری نیست. وی ویژگی‌هایی را برای این مقصود در نظر می‌گیرد، هم‌چون: «پرسش درباره‌ی کارکرد هنر و نه ریخت‌شناسی (Morphology) هنر». ویژگی دیگری که برای پرسشگری می‌توان مطرح کرد: «غیر قابل قبول‌بودن امر پیشینی (a priori) در برابر پرسش از ماهیت هنر» است. چرا که هر امر پیشینی (مثلا زمان)، بر طرح، استنتاج و قضاوت اثرِ معاصر سایه‌ای معوج می‌افکند. متاسفانه به‌دلیل عدم شناخت، معمولاً پرسش‌هایی که در رابطه با این «ساند‌آرت» مطرح می‌شود وجه غیرکارکردی (همان ریخت‌شناسی) و اهمیت یافتن امر پیشینی دیده می‌شود. (ر.ک (۱۹۶۹) Art After Philosophy) (پ.ن.۱)
(قابل ذکر است اهمیت یافتن نظرات «کسوث» بدین معنا نیست که نظرات این شخص در «ساندآرت:اِح‌ه» کاملاً پوشش داده شده است.)
ب) معیارها: ۱۲ مورد پیش رو، معیارهایی غیر ذاتی برای «ساندآرت» قلمداد می‌شوند و تفاوت و تمایز «ساندآرت» با دیگر موارد (مثلا قطعه موسیقایی) به‌شمار می‌آیند: ۱- «ساندآرت» بیشتر یک چیدمان (instalation) صدایی است که در جهت فضا (space)سازی حرکت می‌کند. صداها در ساندآرت اح‌ه، به گونه‌ای ترتیب یافته‌اند که هم آثار جداگانه تداعی فضا می‌کنند و هم ‌با ترتیب و چیدمان مجموع خود به ساخت یک فضای کلی می‌انجامند. ۲- «ساندآرت» هر چند در ماده‌ی خام یعنی صوت با موسیقی مشترک است ولی تفاوت‌های بسیاری دارد، یکی از مهم‌ترین این تفاوت‌ها «از آنِ خودسازی» است. سازندگان به انتخاب و ساخت صداهایی پرداخته‌اند که ویژگی از آن خود‌کردن را داشته باشد، صداهایی که در این ۱۸ کار شنیده می‌شود صداهایی است که در زیست سازندگان این آثار نقش دارد و پیوندی با زندگی شخصی و اجتماعی آن‌ها می‌یابد. صداهایی که سازندگان با آن درگیر بوده‌اند و در تجربه‌ی زیستی آنان مهم بوده است. ۳- در این هنر سلامت صوت و صدا اهمیت ندارد و هم‌چنین ضرورتی به رعایت معیارهای موسیقایی در صداهای خروجی نیست. ۴- کیفیت سخت افزاری تولید و چگونگی استفاده از نرم‌افزار نقشی در «ساندآرت»‌دانستن یا ندانستن اثر ندارد. ۵- توجه به شرایط و زمینه در سازماندهی صوت و خلق «ساندآرت» حائز اهمیت است. در ساندآرت: اِح‌ه‌ برای نشان‌دادن زمینه و شرایط ساخت آثار، بروشوری تهیه شد. ۶- صدا در این هنر، ویژگی خطی و زمانیِ موسیقایی (مثلا نت‌نویسی) ندارد و استفاده از ملودی در آثار صرفاً در راستای فضاسازی و «از آنِ خودکردن» صدا و صوت است. در تعدادی از آثار ملودی‌هایی شنیده می‌شود که صرف خود ملودی مطرح نیست، چرا که با دست‌کاری آن در جهت « از آنِ خودکردن» و فضاسازی پیش می‌روند. ۷- هنر صدا با توجه به معیارهای زیبایی‌شناسانه‌ی موسیقی شناخته نمی‌شود و در انتخاب آثار «نازیبایی‌شناسی» موسیقایی یا یک «زیبایی‌شنا‌سی» غیرموسیقایی مطرح می‌شود. ۸- زمان در «ساندآرت» بیش‌تر در جهت فرآیند اهمیت می‌یابد. نوشتارهای روی دیوار مسیری را برای مخاطب مشخص می‌کند تا هم‌زمان با حرکت و خواندن نوشتارها، صداها را بشنوند. ۹- «ساندآرت» هنری مخاطب‌محور است. وجه «آکوسماتیک» (Acousmatic) نقش به‌سزایی در هنر صدا دارد، با کم‌رنگ‌کردن سرچشمه‌ی صدا، اهمیت مخاطب پررنگ‌تر می‌شود و مخاطب را در فرایندی به خوانش صداها دعوت می‌کند. همان‌طور که آمد «ساندآرت» با ویژگی آکوسماتیکش در جهت ارتباط با مخاطب گام برمی‌دارد. «ساندآرت:اِحِ‌ه» با طراحی محیطی، پوستر و برشور، شرایط ارتباطی پایدارتری را برای شنیدن آثار فراهم کرد. توجه به واکنش‌ها و کنش‌های موافق و مخالف افراد نشان داد که توانسته است به این مقصود نائل شود. هرچند در انتها سلیقه‌ی زیبایی‌شناختی او را به پرسش می‌گیرد و نفی می‌کند. ۱۰- از آن‌جایی که در آثار ساندآرت اولویت زمانی مطرح نمی‌شود، نشنیدن بخشی از اثر تاثیری در دریافت مخاطب ندارد. در بسیاری از کارهای ساخته‌شده در ساندآرت:اح‌ه این ویژگی مشهود است و با نشنیدن بخشی از اثر تاثیری بر دریافت مخاطب گذاشته نمی‌شود. ۱۱- با توجه به مواردی که اشاره شد و رویکردی که این هنر دارد، سالن‌های موسیقی فضای مناسبی برای این هنر قلمداد نمی‌شوند. گالری و مکان‌های عمومی فضای مناسب‌تری برای این هنر به‌شمار می‌آیند. هر چند باید در نظر گرفت که هر صدایی که در گالری پخش می‌شود هنر صدا نیست. باید توجه داشت صداهای محیط(مثل صدای کولر) و صداهای راه‌رفتن افراد در گالری هیچ خدشه‌ای به «ساندآرت» بودن کار وارد نمی‌کنند. ۱۲- پیوند و هم‌بستگی صدا با زبان یکی دیگر از موارد مهم در «ساندآرت» به‌شمار می‌آید. این امر به بخشی از هنر مفهومی بر‌گردد که از «جوزف کسوث» وام گرفته است. در «ساندآرت:اح‌ه» واژگان نقش مهمی در شکل‌گیری فضا دارند. نوشتارهای روی دیوار و بروشور تاکیدی بر این مسئله است. گویی برای دریافت صدا نیاز به خواندن متون رویِ دیوار یا برشور هم وجود دارد. (۱) «ساندآرت:اح‌ه» با وجود فراز و نشیب‌هایی که پیش روی خود داشت، تمام سعی خود را داشته تا به این موارد توجه کند، با این وجود گردانندگان این نمایشگاه بر این باورند که تا حدی به این مقصود نائل شده‌اند.

۲- مفهوم «نفی»

واژه‌ی «نفی» در استیتمنت این نمایشگاه، تراوشات احساسی و طنز عده‌ی اندکی از مخاطبان را جاری کرد و بعضاً واکنش مناسبی نسبت به این واژه شد. آن‌چه برای گردانندگان از واژه‌ی «نفی» مد نظر است نفی هگلی (Aufhebung) است. اما پیش‌تر نیاز است تا به عدم اشاره‌ی «استیتمنت» به نام هگل توضیحاتی داده شود. در نوشتن «استیتمنت»، اصلی‌ترین ایده‌های نمایشگاه به مخاطب ارائه می‌‌شود و لزومی وجود ندارد که به جزئیات اشاره بشود. اما آن‌چه که می‌توان درباره‌ی این مفهوم به‌طور خلاصه اشاره کرد:
نفی یکی از ترجمه‌های واژه‌ی «Aufhebung» آلمانی است که هگل برای بسط نظرات خود از آن استفاده کرده است. در زبان انگلیسی معمولاً چنین واژه‌هایی «sublation» «abolition» «Lifting» و در زبان فرانسوی واژه‌ی «Abrogation» و در عربی و فارسی واژه‌ی «نفی» را معادل این واژه قرار می‌دهند. باید در نظر گرفت که تمامی این معادل‌ها به‌طور دقیق مفهوم این واژه را آشکار نمی‌کنند.

حرکت دیالکتیکی برای هگل حرکت «نفی» یا «Aufhebung» است که هم‌زمان در خود بار نفی همراه با حفظ را دارد. در حرکت نفی و مخالفت حقیقت آفریده می‌شود، این نفی در جهت حفظ حرکت می‌کند و تضاد می‌تواند این حقیقت را تولید کند و به‌خاطر این است که تضاد، واقعی و مثبت است. حقیقت از دل این تضادها سربرمی‌آورد. به‌عبارت دیگر، «Aufhebung» به رفع، نفی و حذف اشاره دارد و از طرف دیگر به حفظ، بالاکشیدن و ارتقا. فهم دیالکتیک هگل به کمک همین معانی دوگانه امکان‌پذیر است.
اعتراض و مخالفت، وجوهی از این نفی هستند که در عنوان «ساندآرت:اِحِ‌ه» بر آن تاکید شده است. به‌طور دقیق‌تر می‌توان گفت که برای عنوان این «ساندآرت» واژه‌ای انتخاب شده است که علاوه بر ویژگی آوایی‌اش به اعتراض نیز دلالت می‌کند. این اعتراض تنها و صرفاً برای انفعال غالب فضای هنری و سلیقه مخاطب در شهر اصفهان است. در این شهر صنایع دستی کماکان مهم‌ترین دستاورد هنری شناخته می‌شود و کشیدن مینیاتور و آبرنگ کماکان با فروش خوبی روبرو است. هنرهای مدرن و معاصر جایگاه مناسبی در میان خریداران و مجموعه‌داران اصفهانی ندارند. فضاهای ارائه‌ی کارها هم‌چون گالری‌ها همواره با مشکلات اقتصادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. بسیاری از گالری‌ها به اجبار «اتاق‌های یک‌هفته اجاره‌ای» می‌شوند تا با دریافت هزینه‌هایی از درخواست‌کننده برای برپایی نمایشگاهش، آثار متوسط یا ضعیفی را به نمایش بگذارند تا بتوانند اجاره و دیگر هزینه‌های گالری را جبران کنند و به نوعی بقای خود را تضمین کنند.

در این دیالکتیک سیری اتفاق می‌ا‌فتد که هر مرحله از دل مرحله‌ی قبلی بیرون می‌آید بدون آن که مرحله‌ی قبلی به‌طور کلی از بین برود. روی‌آوردن به مدیوم «ساندآرت»، مدیومی که قابلیت مخالفت با تفکرات مرسوم و معمول فعلی را دارد، مورد دیگری در جهت اشاره به نفی هگلی است. موسیقی سنتی و دیگر وجوه موسیقایی جَوّ موجود، فضای شنیداری هنر اصفهان را پر کرده است. تاکید بر صدا فارغ از معیارهای مرسوم و معمولی که برای موسیقی شناخته می‌شود گامی دیگر در مخالفت با این جو شنیداری هنر است. قابل ذکر است که در این مخالفت و نفی‌ای که «ساندآرت» «اح‌ه» در پی آن است موسیقی سنتی و دیگر وجوه موسیقایی به کلی از بین نمی‌روند و خود را به‌گونه‌ای دیگر به مرحله‌ی بعد منتقل می‌کنند.

در «ساندآرت» «اح‌هِ» ۱۸ هنرمند و نویسنده کنار یکدیگر گرد آمدند تا به اتفاق به مقوله‌ای هم‌چون «صدا» بپردازند که در تخصصشان نیست و خود را از کارکرد معمول و مرسومی که در اصفهان شناخته می‌شوند خارج کرده‌اند. خارج‌شدن از کارکرد معمول، نوعی نفی همان کارکرد است. قابل ذکر است که با هر برون‌روی از کارکردهای معمول لزوماً نفی اتفاق نمی‌افتد. در این «ساندآرت» تلاش شده تا هنرمندانی انتخاب شوند که با مقوله‌ی صدا شناخته نشده‌اند تا تاکیدی بر خارج‌شدن این هنرمندان از کارکرد مرسوم و معمولشان باشد.
در گالری‌ای که عادت به دیدن و نگاه‌کردن است، صدا پخش می‌شود و توضیح اثر که مرسوماً از سخن صاحب اثر شنیده می‌شود و یا عنوان اثر که با موجودیتی خنثی در کنار اثر برچسب می‌شود موقعیتی دیگرگون یافته‌است و این با کارکرد مرسوم گالری در اصفهان در تضاد است. با نفی این کارکرد گالری، کارکرد دیگری برای آن قابل تعریف می‌شود.

و اما از همه مهم‌تر، نفی مخاطب است. مخاطبان اصلی هنر در این‌جا خود هنرمندانند. بهره‌گیری از مدیومی هم‌چون «ساندآرت» به‌خاطر ویژگی مخاطب‌محورش تاکیدی بر این موضوع است. تبلیغات در این «ساندآرت» به اهمیت حضور مخاطبانی اشاره دارد که قرار است نفی شوند. این نفی با فراهم‌نکردن فضای مناسب برای نشستن و طولانی‌بودن مجموعه‌ی کارها (میانگین حضور در گالری آپادانا حدود ۲۰ دقیقه است و مجموعه‌ی کارها حدود ۳۵ دقیقه) مدنظر است. مدت زمان پخش آثار به‌گونه‌ای است که احتمال خستگی مخاطبین از شنیدن آثار پیش می‌آید. حتی بعضاً صداهایی گوش‌خراشی شنیده می‌شود که مورد تمایل بسیاری از مخاطبان نیست. با این حال با طراحی محیطی و تغییر در لِول‌ آثار سعی‌شده است تا مخاطب تا حد امکان میل به ماندن در محیط را داشته باشد. هم‌چنین در انتخاب آثار توجه به رضایت مخاطبان ملاک نبوده است و این رضایت برای گردانندگان ساندآرت: اِح‌ه نادیده گرفته شده است.

پ.ن. اول: جملات نقل‌شده از مقاله‌ی «Art After Philosophy (1969)» «جوزف کسوث»

پ.ن . دوم: برگرفته از سایت alireza.sahafzadeh.net