پووووه
دوستانمان در مقدمهی بروشور «هنر صدا: اِحه» نوشته بودند «…تمامی این موارد در پی نفیِ زیبایی شناسی، مخاطب، هنرمند، گالری، و بهطور کلی فضای هنری اصفهان (شهر هنرپرور!) است.» این را بعد خواندم، بعد که از گالری آمدم بیرون و با آنهایی که آنجا بودند خداحافظی کردم و رفتم. هرچند گمان نکنم اگر همانجا هم خوانده بودم حوصله میکردن بروم سراغ دوستانم که کمی از شادی متورم بودند و ازشان بپرسم «خب؟ الان شما کجا کدام را نفی کردهاید؟»
پوستر و بروشور به این قشنگی و چاق و چلّگی! نورهای به این ملنگی روی نوشتههای روی دیوارِ گالری! جملههای به این پیراستگی و قشنگی! کدام نفی زیبایی شناسی!؟ اگر منظورتان از «نفی زیبایی شناسی» پخش صداهای «ناهنجار» و «نازیبا» در گالری بوده که مزاح میفرمایید. آخر این صداهای «نازیبا» که دیگر خیلی وقت است اسبابِ زیباییشناسی مدرن به حساب میآیند. گوش را و روح را چیزهای دیگری میخراشد.
نفی مخاطب کجا بود؟ پس اینهمه فراخوان و ایونت و پوستر و اساماس برای که بود؟ یا این متنهای توی بروشور که پای هر کاری نوشته شده بود تا مخاطب خدای ناکرده دچار سوء تفاهم یا سر درگمی یا خستگی نشود برای که بود؟
میفرمایید «نفی هنرمند». ممکن است بفرمایید کجای این داستان این «هجده هنرمند و نویسندهی اصفهانی» نفی شدند؟ این هنرمندان که از فرط قلمبگی در متنهای پاکیزهی بروشور نمیگنجیدند و روی دیوار گالری زیر نورهای خوشنور هم حتی امتداد پیدا کرده بود…
«نفی گالری»؟ همان گالری که خودتان از شرکت کنندگانِ دائمی نمایشگاههایش هستید؟ هاها.
ولی این از همه باحالتر است: «بهطور کلی نفی فضای هنری اصفهان (شهر هنر پرور!)». نفی؟ یا اتفاقاً برعکس، «تأیید و تکرار» فضای هنری اصفهان؟ با آن شیرینبیانیتان وقتی که در پرانتز مینویسید شهر هنرپرور … چون از قضا همین خودِ شما میراثبرانِ خلفش هستید یا «شدهاید…»
پ.ن
من نه قصد و نیتی برای نقد کارهای عرضه شده در «اِحه» دارم نه صلاحیتی. آنچه من را به نوشتن این چند خط واداشته متنیست که در «مقدمهی» بروشور «احه» آمده، و مصرّانه به جای نفیِ هرچه ادعایش را میکند به طرز مضحک و ریاکارانهای مشغول «نفی» خودش است، متنی که عاقبت از فرط ریاکاری غمانگیز میشود.
آرزو مختاریان
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.